دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد503
من حماقت را صداقت با کسی دیدم که سیاست دارد و سیاسی کاری می کند.
(با الهام از سخن سیلویا پلات)
من مردی را موفق به برداشتن کوه دیدم که شروع به برداشتن سنگریزه می کند.
من مردمی را دیدم که بپاخاستند تا در کویر دل ها گل بکارند و در عرصه روزگار تحول بیافرینند؛
اما مدیرانی کژاندیش به جای تکثیر،به تکاثر پرداختند و به جای تنویر،تنفر آفریدند و به جای تدبیر،تدمیر!!
(تدمیر:هلاک و تباه کردن)
من قلم را پيام آور اميد دیدم و جنگ افزار سپيد .
قلم با خون سياه خود بسي سياهه ها مي نگارد و چه بسيار سپيدي ها را مي آورد.
چه دست هاي پاكي قلم شد تا مبادا قلم شان را به اسارت برند و آنان را به حقارت كشند؛ اما زهي افسوس! كه قلم به دستاني نيز بودند كه آنان را با لقمه هاي لذيذ و پليد سير و قلم شان را اسير كردند!
گردش سياه نيش خامه بر سينه سپيد نامه هم از پيروزي ها دم مي زند و هم شكست ها را، رقم . نيش قلم چه نوش ها آفريده و چه خروش ها پروريده است!
ميلاد سبز قلم تاريخ بشر را تقسيم و انسان را تكريم كرد : دوره قبل از تاريخ(پيش از پيدايش خط) و دوران تاريخ.
من سينه قلم را، سيناي رازها و گنجينه سوز و ساز ها دیدم.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.